جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
moneyed
مثالها
The moneyed businessman owned a fleet of luxury cars and several upscale properties.
تاجر ثروتمند صاحب ناوگانی از ماشینهای لوکس و چندین ملک گرانقیمت بود.
The moneyed investor made strategic decisions that significantly increased their wealth.
سرمایهگذار متمول تصمیمات استراتژیکی گرفت که به طور قابل توجهی ثروت او را افزایش داد.
02
ثروتمند, پولدار
associated with wealth or financial abundance
مثالها
In the moneyed neighborhood, opulent mansions lined the streets, showcasing affluence and luxury.
در محله پولدار، عمارتهای مجلل در امتداد خیابانها صف کشیده بودند، که ثروت و تجمل را به نمایش میگذاشتند.
Attending the moneyed event, she wore an exquisite gown adorned with jewels.
در حالی که در مراسم پولدار شرکت میکرد، لباس زیبایی پوشیده بود که با جواهرات تزئین شده بود.



























