جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to asseverate
01
بهطور جدی اظهار کردن
to seriously and strongly state something
Transitive: to asseverate sth
مثالها
She asseverated her innocence in the matter, firmly declaring that she had not committed the crime.
او تأکید کرد که در این مورد بیگناه است، و محکم اعلام کرد که مرتکب جرم نشده است.
During the debate, the candidate asseverated their unwavering dedication to addressing environmental issues.
در طول مناظره، نامزد با قاطعیت اعلام کرد که تعهد بیچون و چرایی به حل مسائل زیستمحیطی دارد.
درخت واژگانی
asseveration
asseverator
asseverate
assever
