جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
legion
مثالها
His contributions to the project were legion and indispensable.
مشارکتهای او در پروژه بسیار و ضروری بود.
The artist ’s legion achievements earned her international recognition.
دستاوردهای لژیون هنرمند برای او شهرت بینالمللی به ارمغان آورد.
Legion
01
لژیون, ارتش
an old-fashioned term for referring to army
02
لژیون, جمعیت
a large group or number of people or things
مثالها
A legion of fans gathered outside the stadium to meet their favorite singer.
یک لژیون از طرفداران در خارج از استادیوم جمع شدند تا با خواننده مورد علاقه خود ملاقات کنند.
The proposal was met with a legion of objections from the community.
پیشنهاد با لژیونی از اعتراضات از سوی جامعه مواجه شد.
03
لژیون
a large military unit
04
لژیون, انجمن سربازان سابق
association of ex-servicemen
