جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Lack
01
کمبود
the absence or insufficiency of something, often implying a deficiency or shortage
مثالها
The lack of rainfall this year has affected crop production.
کمبود بارندگی امسال بر تولید محصولات کشاورزی تأثیر گذاشته است.
His lack of experience showed during the interview.
کمبود تجربه او در طول مصاحبه آشکار شد.
to lack
01
کم داشتن, نداشتن، کمبود داشتن
to be without or to not have enough of something that is needed or desirable
Transitive: to lack a quality or resource
مثالها
She failed to complete the project on time because she lacked the necessary resources.
او نتوانست پروژه را به موقع تکمیل کند زیرا فاقد منابع لازم بود.
The team 's performance suffered because they lacked coordination and communication.
عملکرد تیم آسیب دید زیرا آنها فاقد هماهنگی و ارتباط بودند.
