جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
warten
01
منتظر بودن, منتظر ماندن
مثالها
Ich warte.
من منتظر هستم.
Warte hier!
اینجا صبر کن !
02
سرویس کردن, چک کردن
مثالها
Er wartet das Auto.
او ماشین را سرویس میکند.
Ich warte den Computer.
نگهداری میکنم از کامپیوتر.



























