جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
vermissen
01
دلتنگ شدن, دل (برای کسی/چیزی) تنگ شدن
مثالها
Ich vermisse dich sehr.
من خیلی دلم برات تنگ شده.
Sie vermisst ihre Freunde aus der Heimat.
او دلتنگ دوستانش از وطن است.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
دلتنگ شدن, دل (برای کسی/چیزی) تنگ شدن