جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
sorgen
[past form: sorgte]
01
نگران بودن, دلواپس شدن، غصه خوردن
مثالها
Ich sorge mich um meine Gesundheit.
من نگران سلامتیام هستم.
Sie sorgt sich um ihre Kinder.
او نگران فرزندانش است.
02
مراقبت کردن, نگهداری کردن
مثالها
Sie sorgt für ihre kranke Mutter.
مراقبت کردن از مادر بیمارش.
Er sorgt für das Essen auf der Party.
او مراقب غذا در مهمانی است.
03
ترتیب کاری/چیزی را دادن, انجام دادن
مثالها
Er sorgt für eine gute Unterkunft.
او مراقبت میکند از اقامتگاه خوب.
Sie sorgt für den Transport der Gäste.
او مراقبت میکند از حمل و نقل مهمانان.



























