جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
schieflaufen
01
به مشکل خوردن, اشتباه پیش رفتن، خراب شدن
مثالها
Das Experiment ist schiefgegangen.
آزمایش به اشتباه انجام شد.
Sein Versuch, sie zu überzeugen, ist schiefgegangen.
تلاش او برای متقاعد کردنش ناموفق بود.



























