جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Die Praxis
[gender: feminine]
01
عمل, اجرا
مثالها
Die Praxis hilft, das Gelernte zu verstehen.
تمرین به درک آموختهها کمک میکند.
In der Schule gibt es viel Theorie und wenig Praxis.
در مدرسه، تئوری زیاد و تمرین کمی وجود دارد.
02
تجربه
مثالها
Praxis ist wichtig, um sicher zu werden.
پراکسیس برای تبدیل شدن به فردی مطمئن مهم است.
Er hat Praxis in der Arbeit mit Kindern.
پراکسیس در کار با کودکان.
03
مطب (دکتر)
مثالها
Ich habe morgen einen Termin in der Praxis.
من فردا یک قرار ملاقات در مطب دارم.
Die Praxis ist von Montag bis Freitag geöffnet.
مطب پزشکی از دوشنبه تا جمعه باز است.



























