جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Die Leitung
[gender: feminine]
01
مدیریت
مثالها
Die Leitung der Schule organisiert das neue Projekt.
مدیریت مدرسه پروژه جدید را سازماندهی میکند.
Ich habe ein Treffen mit der Leitung des Krankenhauses.
من یک جلسه با مدیریت بیمارستان دارم.
02
خط تلفن, خط
مثالها
Die Leitung ist besetzt.
خط مشغول است.
Die Leitung war gestört.
خط مختل شده بود.
03
لوله
مثالها
Die Wasserleitung ist kaputt.
لوله آب شکسته است.
Wir müssen die Gasleitung erneuern.
ما باید خط لوله گاز را تجدید کنیم.



























