جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
knapp
01
کمیاب, محدود، کم
مثالها
Trinkwasser ist in dieser Region knapp.
آب آشامیدنی در این منطقه کم است.
Diese Bücher sind inzwischen knapp geworden.
این کتابها در این مدت کمیاب شدهاند.
02
کمتر از, به سختی
مثالها
Der Abflug ist in knapp einer Stunde.
پرواز در تقریباً یک ساعت دیگر است.
Sie kaufte für knapp 50 Euro ein.
او با تقریباً 50 یورو خرید کرد.



























