جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
einschlafen
01
خوابیدن, به خواب رفتن
مثالها
Ich schlafe jeden Abend um zehn ein.
من هر شب ساعت ده میخوابم.
Er ist vor dem Fernseher eingeschlafen.
او جلوی تلویزیون خوابش برد.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
خوابیدن, به خواب رفتن