جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
blitzen
[past form: blitzt]
01
صاعقه زدن, رعد و برق زدن
مثالها
Am Abend blitzte es mehrmals über dem Feld.
عصر، رعد و برق چندین بار در بالای مزرعه درخشید.
Es blitzt oft, wenn ein Sturm kommt.
رعد و برق میزند اغلب وقتی طوفان میآید.
02
برق زدن
مثالها
Ihre Augen blitzten, als sie das Geschenk sah.
چشمانش درخشید وقتی هدیه را دید.
Das Messer blitzte im Sonnenlicht.
چاقو در نور خورشید درخشید.



























