جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le surveillant
[gender: masculine]
01
نگهبان, زندانبان
مثالها
Les surveillants escortent les prisonniers dans la cour.
نگهبانان زندانیان را در حیاط همراهی میکنند.
Le surveillant a signalé un problème à la direction.
نگهبان یک مشکل را به مدیریت گزارش داد.
02
ناظم (مدرسه)
مثالها
Le surveillant veille à ce que les élèves respectent les règles.
ناظر اطمینان حاصل میکند که دانشآموزان قوانین را رعایت کنند.
Les surveillants patrouillent dans les couloirs pendant la pause.
ناظران در هنگام استراحت در راهروها گشت میزنند.
