جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
servir
01
سرو کردن, غذا دادن، پذیرایی کردن
مثالها
La caissière sert les clients rapidement.
صندوقدار به سرعت به مشتریان خدمت میکند.
Le barman sert les boissons au bar.
بارتندر نوشیدنیها را در بار سرو میکند.
02
خدمات دادن, سرویس دادن
مثالها
Le serveur sert le repas aux clients.
Servir به معنای دادن یا فراهم کردن چیزی برای کسی است.
Ce restaurant sert des plats français.
این رستوران غذاهای فرانسوی سرو میکند.
03
استفاده کردن, برای خود استفاده کردن
مثالها
Je me sers de ce livre pour mes recherches.
من از این کتاب برای تحقیقاتم استفاده میکنم.
Elle se sert du téléphone pour appeler ses amis.
او از تلفن برای تماس با دوستانش استفاده میکند.
04
سرویس زدن (تنیس...)
مثالها
C' est à toi de servir maintenant.
حالا نوبت توست که سرویس بزنی.
Elle a marqué un point avec son service.
او با سرویس خود یک امتیاز به دست آورد.
05
به درد خوردن
مثالها
Ce livre peut te servir pour ton exposé.
این کتاب میتواند برای ارائه شما مفید باشد.
À quoi cela peut -il servir ?
این به چه کاری میتواند بخورد؟
06
خدمت کردن به, انجام وظیفه کردن به
مثالها
Il sert son pays dans l' armée.
او در ارتش به کشورش خدمت میکند.
Elle sert le roi avec loyauté.
او با وفاداری به پادشاه خدمت میکند.



























