جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
précipiter
01
خود را انداختن, خود را پرت کردن
مثالها
Il s' est précipité dans la rivière pour sauver le chien.
او برای نجات سگ به رودخانه شتاب کرد.
Elle s' est précipitée vers la sortie quand elle a entendu l' alarme.
وقتی که آلارم را شنید به سمت خروجی دوید.
02
دویدن (با گامهای کوتاه و سریع)
مثالها
Les enfants se sont précipités vers le bus.
کودکان به سمت اتوبوس شتاب کردند.
Elle s' est précipitée dehors pour ne pas être en retard.
او برای اینکه دیر نکند به بیرون عجله کرد.



























