جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
préciser
01
توضیح دادن, تصریح کردن، شفافسازی کردن، تدقیق کردن
مثالها
Il précise les étapes du projet aux collègues.
توضیح میدهد مراحل پروژه را به همکاران.
Elle précise sa demande pour éviter toute confusion.
او برای جلوگیری از هرگونه سردرگمی، درخواست خود را روشن میکند.
02
تعیین کردن, مشخص کردن
مثالها
Il précise la date de la réunion avec son équipe.
او تاریخ جلسه با تیمش را مشخص میکند.
Elle précise les limites du projet avant de commencer.
او قبل از شروع، محدودههای پروژه را مشخص میکند.
03
مشخص شدن, واضح شدن، شکل گرفتن
مثالها
Les détails du projet se précisent avec les réunions successives.
جزئیات پروژه با جلسات متوالی روشن میشوند.
Le plan de travail se précise après les discussions.
طرح کار پس از بحثها روشن میشود.



























