جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
parcourir
01
نگاه انداختن, از نظر گذراندن
مثالها
J' ai parcouru le journal ce matin.
من امروز صبح روزنامه را مرور کردم.
Elle a parcouru la liste des noms rapidement.
او به سرعت مرور کرد بر فهرست نامها.
02
طی کردن, پیمودن، درنوردیدن
مثالها
On doit parcourir 5 km pour atteindre le village.
باید 5 کیلومتر را طی کرد تا به روستا رسید.
Il a parcouru toute la France à vélo.
او کل فرانسه را با دوچرخه پیمود.



























