جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La parabole
[gender: feminine]
01
دیش ماهواره
مثالها
La parabole sur notre toit capte plus de 500 chaînes.
پارابول روی پشتبام ما بیش از ۵۰۰ کانال را دریافت میکند.
Il faut orienter correctement la parabole vers le satellite.
باید پارابول را به درستی به سمت ماهواره هدایت کنید.
02
سهمی (ریاضیات)
مثالها
La trajectoire d' une balle décrit une parabole.
مسیر یک توپ یک سهمی را توصیف میکند.
Cette équation représente une parabole verticale.
این معادله یک سهمی عمودی را نشان میدهد.
03
داستان اخلاقی, مثل، حکایت
مثالها
Jésus enseignait souvent par des paraboles.
عیسی اغلب از طریق تمثیلها آموزش میداد.
La parabole du fils prodigue transmet un message de pardon.
تمثیل پسر ولخرج پیام بخشش را منتقل میکند.



























