جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
mou
01
نرم, شل، سست
مثالها
Ce fromage est très mou, il fond dans la bouche.
این پنیر بسیار نرم است، در دهان آب میشود.
Le sol est trop mou pour poser une tente.
زمین برای برپا کردن چادر خیلی نرم است.
02
بیحال, شل، غیر فعال
مثالها
Il se sentait tout mou après son opération.
او بعد از عمل جراحی خود احساس ضعف میکرد.
Je suis trop molle pour faire du sport aujourd'hui.
من امروز برای ورزش کردن خیلی بیحال هستم.



























