جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
modeste
01
متواضع, افتاده
مثالها
Il est modeste malgré ses nombreux succès.
او با وجود موفقیتهای متعددش فروتن است.
Une femme modeste refuse de se mettre en avant.
یک زن فروتن از قرار دادن خود در جلو خودداری میکند.
02
ساده, معمولی
مثالها
Ils ont une maison modeste à la campagne.
آنها یک خانه متواضع در روستا دارند.
Une robe modeste peut être élégante malgré sa simplicité.
یک لباس متعارف میتواند با وجود سادگیاش شیک باشد.
03
کم, ناچیز، جزئی
مثالها
Il a reçu un salaire modeste cette année.
او امسال یک حقوق متواضع دریافت کرد.
Une contribution modeste peut quand même aider beaucoup.
یک مشارکت متواضع میتواند همچنان بسیار کمک کند.



























