جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
malsain
01
ناسالم
مثالها
La nourriture trop grasse est malsaine.
غذای خیلی چرب برای سلامتی مضر است.
Cet air malsain me donne mal à la tête.
این هوای ناسالم به من سردرد میدهد.
02
بیمارگونه, هولناک
مثالها
Il a un humour malsain.
او حس شوخطبعی ناسالمی دارد.
Ce film montre des scènes malsaines.
این فیلم صحنههای ناسالم را نشان میدهد.
03
مضر, زیانبار
مثالها
L' ambiance au travail est malsaine.
فضای کار ناسالم است.
Leur amitié est devenue malsaine.
دوستیشان ناسالم شده است.



























