جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
laver
01
شستن
مثالها
Je lave mes mains avant de manger.
من قبل از خوردن دستهایم را میشویم.
Elle lave les légumes soigneusement.
او سبزیجات را با دقت میشوید.
02
مبرا کردن, تبرئه کردن
مثالها
Le tribunal l' a lavé de toutes les accusations.
دادگاه او را از تمام اتهامات تبرئه کرد.
Cette preuve a lavé son honneur.
این مدرک شست آبروی او را.
03
خود را شستن, (مو، دست...) خود را شستن
مثالها
Je me lave le matin et le soir.
من حمام میکنم صبح و شب.
Elle se lave les mains avant de manger.
او قبل از غذا خوردن دستهایش را میشوید.



























