جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'imperméable
[gender: masculine]
01
بارانی (لباس)
مثالها
Mets ton imperméable, il va pleuvoir.
بارانی خودت را بپوش، قرار است باران ببارد.
Elle a un imperméable jaune très voyant.
او یک بارانی زرد بسیار چشمگیر دارد.
imperméable
01
ضد آب, نفوذ ناپذیر
مثالها
Ce tissu est complètement imperméable.
این پارچه کاملاً ضد آب است.
J' ai acheté des chaussures imperméables pour l' hiver.
من کفشهای ضد آب برای زمستان خریدم.
02
تاثیر ناپذیر
مثالها
Il reste imperméable aux critiques.
او همچنان نفوذناپذیر در برابر انتقادها باقی میماند.
Elle est imperméable à la pression sociale.
او در برابر فشار اجتماعی مقاوم است.



























