جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
fâché
01
عصبانی, خشمگین
مثالها
Je suis fâché contre mon frère.
من از برادرم عصبانی هستم.
Elle était fâchée après la dispute.
او بعد از مشاجره عصبانی بود.
02
بیزار (از چیزی)
مثالها
Je suis fâché de ce bruit constant.
من عصبانی هستم از این سر و صدای مداوم.
Elle est fâchée de son comportement.
او از رفتارش عصبانی است.



























