جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
fondre
01
آب کردن, ذوب کردن
مثالها
Le soleil fait fondre la neige au printemps.
Il faut faire fondre le beurre pour cette recette.
02
آب شدن, ذوب شدن
مثالها
La glace fond rapidement en été.
یخ در تابستان سریع آب میشود.
Le chocolat peut fondre dans ta poche s' il fait chaud.
شکلات میتواند در جیبتان ذوب شود اگر هوا گرم باشد.
03
محو شدن, ناپدید شدن، از نظرها پنهان شدن
مثالها
Le caméléon se fond dans le décor.
آفتابپرست در دکور محو میشود.
Ses paroles se fondent dans le bruit de la foule.
سخنانش در سر و صدای جمعیت محو میشود.



























