جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
flou
01
تار (ناواضح)
مثالها
La photo est floue à cause du mouvement.
عکس به دلیل حرکت تار است.
Son visage était flou sur l' image.
چهره او در تصویر مبهم بود.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
تار (ناواضح)