جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
déménager
01
اسبابکشی کردن, خانه عوض کردن
مثالها
Nous allons déménager la semaine prochaine.
ما هفته آینده نقل مکان خواهیم کرد.
Elle a déménagé dans une nouvelle ville.
او به یک شهر جدید انتقال یافت.
02
جابهجا کردن, تخلیه کردن
مثالها
Nous devons déménager les meubles du salon.
ما باید مبلمان اتاق نشیمن را جابجا کنیم.
Il a déménagé la table près de la fenêtre.
او میز را نزدیک پنجره جابجا کرد.
03
عقل خود را از دست دادن, به سر (کسی) زدن
مثالها
Il a commencé à déménager après la mauvaise nouvelle.
او بعد از خبر بد شروع به دیوانه شدن کرد.
Ne déménage pas, reste calme !
دیوانه نشو، آرام باش!



























