جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le dispositif
[gender: masculine]
01
دستگاه, ابزار، وسیله
مثالها
Ce dispositif permet de mesurer la température.
این دستگاه اجازه اندازهگیری دما را میدهد.
Les ingénieurs ont testé un nouveau dispositif de sécurité.
مهندسان یک دستگاه ایمنی جدید را آزمایش کردند.
02
اقدامات, پیشگیریها (علوم نظامی)
مثالها
Le gouvernement a mis en place un dispositif pour soutenir les entreprises.
دولت یک سامانه برای حمایت از کسبوکارها ایجاد کرده است.
Un dispositif de sécurité a été prévu pour l' événement.
یک دستگاه امنیتی برای رویداد برنامهریزی شده بود.
03
نقشه, طرح، مکانیسم
مثالها
Le dispositif du projet a été présenté aux responsables.
دستگاه پروژه به مدیران ارائه شد.
Ils ont préparé un dispositif pour améliorer la circulation en ville.
آنها یک دستگاه برای بهبود ترافیک در شهر آماده کردند.



























