جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La couture
[gender: feminine]
01
درز (خیاطی و لباس...), شکاف، خط دوخت
مثالها
La couture de cette chemise est très solide.
دوخت این پیراهن بسیار محکم است.
Il faut réparer la couture qui s' est défaite.
باید درزی که باز شده را تعمیر کرد.
02
خیاطی
مثالها
Elle aime la couture et fabrique ses propres vêtements.
او خیاطی را دوست دارد و لباسهای خود را میسازد.
La couture demande de la patience et de la précision.
خیاطی به صبر و دقت نیاز دارد.



























