جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Le compagnon
[female form: compagne][gender: masculine]
01
دوست, یار، همنشین، شریک
مثالها
Elle vit avec son compagnon depuis cinq ans.
او پنج سال است که با همدم خود زندگی میکند.
Son compagnon l' a beaucoup soutenue pendant sa maladie.
همدمش در طول بیماریاش بسیار از او حمایت کرد.



























