جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La commission
[gender: feminine]
01
کارمزد, حق کمیسیون
مثالها
L' agent immobilier reçoit une commission sur chaque vente.
مشاور املاک برای هر فروش کمیسیون دریافت میکند.
La commission bancaire est prélevée sur chaque transaction.
کمیسیون بانکی از هر تراکنش کسر میشود.
02
کمیته, مجلس، هیئت
مثالها
La commission a présenté son rapport au gouvernement.
کمیسیون گزارش خود را به دولت ارائه داد.
Une commission spéciale a été créée pour enquêter sur l' accident.
یک کمیسیون ویژه برای بررسی حادثه ایجاد شد.



























