جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
capricieux
01
متغیر, ناپایدار
مثالها
Le climat capricieux rend les récoltes difficiles.
آب و هوای بیثبات برداشت محصولات را دشوار میکند.
Un marché capricieux peut surprendre les investisseurs.
یک بازار دمدمی مزاج میتواند سرمایهگذاران را غافلگیر کند.
02
دمدمی مزاج
مثالها
Il est capricieux et change d' avis constamment.
او دمدمی مزاج است و دائماً نظر خود را تغییر میدهد.
Une enfant capricieuse refuse parfois de manger.
یک کودک نَکِر گاهی از خوردن غذا خودداری میکند.
Le capricieux
[gender: masculine]
01
هوسباز, بلهوس
مثالها
Un capricieux refuse souvent ce qu' il avait demandé.
یک فرد دمدمی مزاج اغلب آنچه را که خواسته بود رد میکند.
Elle connaît un capricieux qui change d' avis tous les jours.
او یک دمدمی مزاج را میشناسد که هر روز نظر خود را تغییر میدهد.



























