جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
calmer
01
آرام کردن, تسکین دادن
مثالها
La musique douce peut calmer les enfants.
موسیقی ملایم میتواند کودکان را آرام کند.
Le médecin a calmé la douleur du patient.
پزشک درد بیمار را آرام کرد.
02
فرونشاندن, رفع کردن
مثالها
La présence d' un ami peut calmer une grande tristesse.
حضور یک دوست میتواند غم بزرگی را آرام کند.
Le temps calme les blessures du cœur.
زمان زخمهای قلب را آرام میکند.



























