جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La bouche
[gender: feminine]
01
دهان
مثالها
Elle a ouvert la bouche pour chanter.
او دهانش را برای خواندن باز کرد.
Ferme la bouche quand tu mâches.
وقتی میجوید دهان خود را ببندید.
02
دهانه
مثالها
La bouche de la grotte est très étroite.
دهانه غار بسیار باریک است.
Le fleuve se jette dans la mer par une large bouche.
رودخانه از طریق یک دهانه وسیع به دریا میریزد.
03
سر عائله, سر کلفَت، اعضای خانواده
مثالها
Il a cinq bouches à nourrir à la maison.
او پنج دهان برای تغذیه در خانه دارد.
Chaque bouche en plus, c' est une dépense de plus.
هر دهان اضافی یک هزینه اضافی است.



























