جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
aveugler
01
کور کردن, نابینا کردن
مثالها
Le soleil m' a aveuglé pendant un moment.
خورشید برای یک لحظه مرا کور کرد.
Les phares puissants peuvent aveugler les conducteurs.
چراغهای قوی میتوانند رانندگان را کور کنند.
02
عقل (کسی را) زایل کردن
مثالها
La colère l' a aveuglé et il a pris une mauvaise décision.
خشم او را کور کرد و تصمیم بدی گرفت.
Son ambition l' aveugle complètement.
جاهطلبی او کاملاً او را کور میکند.



























