جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'analyse
[gender: feminine]
01
تجزیه, تحلیل، بررسی
مثالها
L' analyse des données prendra une semaine.
تحلیل دادهها یک هفته طول خواهد کشید.
Cette analyse révèle des problèmes importants.
تحلیل مشکلات مهم را آشکار میکند.
02
روانکاوی
مثالها
Elle suit une analyse depuis trois ans.
او سه سال است که یک تحلیل را دنبال میکند.
Freud a fondé la pratique de l' analyse.
فروید تمرین تحلیل را بنیان نهاد.
03
آزمایش (پزشکی), تست
مثالها
Le médecin a demandé une analyse de sang.
پزشک یک آزمایش خون درخواست کرد.
Les analyses urinaires sont normales.
آزمایشهای ادرار طبیعی هستند.



























