جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El marcador
[gender: masculine]
01
تابلوی امتیاز (در زمین مسابقه), اسکوربورد
مثالها
Miro el marcador cada minuto.
من هر دقیقه به تابلو امتیازات نگاه میکنم.
El marcador muestra empate.
تابلو امتیازات تساوی را نشان میدهد.
02
نشانک, علاقهمندی
مثالها
Tengo un marcador para mi correo electrónico en la barra de favoritos.
من یک بوکمارک برای ایمیل خود در نوار موردعلاقهها دارم.
¿ Cómo añado esta página a mis marcadores para no perderla?
چگونه این صفحه را به نشانکهای خود اضافه کنم تا آن را گم نکنم؟
03
نشانک
مثالها
Perdí mi marcador favorito.
من نشانگر مورد علاقهام را گم کردم.
Este marcador es de cuero.
این نشانگر صفحه از چرم ساخته شده است.



























