جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
inclinar
01
کج کردن
مثالها
Inclina la botella para ver cuánto líquido queda.
بطری را کج کنید تا ببینید چقدر مایع باقی مانده است.
La lámpara está inclinada; necesitamos enderezarla.
چراغ کج است؛ باید آن را صاف کنیم.
02
متمایل بودن
مثالها
Me inclino a creer que ella tiene razón.
تمایل دارم که باور کنم او درست میگوید.
Nos inclinamos por aceptar la propuesta del proyecto.
ما تمایل داریم به پذیرش پیشنهاد پروژه.



























