جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La batalla
[gender: feminine]
01
نبرد, جنگ
مثالها
La batalla duró toda la mañana.
نبرد تمام صبح طول کشید.
Los soldados se prepararon para la batalla.
سربازان برای نبرد آماده شدند.
02
تلاش, مبارزه
مثالها
La batalla contra la enfermedad fue larga y difícil.
نبرد با بیماری طولانی و دشوار بود.
La batalla por la igualdad de derechos continúa.
نبرد برای برابری حقوق ادامه دارد.
03
فاصله دو محور (اتومبیل)
مثالها
La batalla del coche determina su estabilidad en la carretera.
فاصله بین محورها پایداری خودرو را در جاده تعیین میکند.
Los ingenieros ajustaron la batalla para mejorar el manejo.
مهندسان فاصله محورها را برای بهبود کنترل تنظیم کردند.



























