جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
borroso
01
تار
مثالها
La imagen está borrosa y no se puede distinguir bien.
تصویر تار است و نمیتوان آن را به خوبی تشخیص داد.
Después de llorar, sus ojos estaban borrosos.
بعد از گریه، چشمانش تار بود.



























