جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
barnizar
[past form: barnicé][present form: barnizo]
01
روغنجلا زدن, صیقل دادن، برق انداختن
مثالها
Voy a barnizar la mesa de madera.
من میخواهم میز چوبی را ورنی بزنم.
Barnizaron el piso para que brillara más.
آنها کف را ورنیکاری کردند تا بیشتر بدرخشد.



























