جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El seguidor
[female form: seguidora][gender: masculine]
01
هوادار, طرفدار
مثالها
Es un seguidor fiel del equipo local.
او یک دنبالکننده وفادار تیم محلی است.
Los seguidores celebraron la victoria en las calles.
طرفداران پیروزی را در خیابانها جشن گرفتند.
02
دنبالکننده
مثالها
Tengo mil seguidores en Instagram.
من هزار دنبالکننده در اینستاگرام دارم.
La cuenta ganó muchos seguidores en una semana.
حساب در یک هفته دنبالکنندههای زیادی به دست آورد.



























