جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El fondo
01
ته
مثالها
El libro cayó al fondo del lago.
کتاب به ته دریاچه افتاد.
Encontré monedas en el fondo del cajón.
من سکهها را در ته کشو پیدا کردم.
02
عمق
مثالها
Medimos el fondo de la piscina con un instrumento especial.
ما کف استخر را با یک ابزار ویژه اندازهگیری کردیم.
La sonda registró el fondo del río.
کاوشگر عمق رودخانه را ثبت کرد.
03
سرمایه, بودجه
مثالها
El fondo para la educación se incrementó este año.
صندوق برای آموزش امسال افزایش یافت.
El fondo de inversión tuvo buenas ganancias.
صندوق سرمایهگذاری بازده خوبی داشت.
04
پسزمینه
مثالها
Puso un fondo azul para su retrato.
او یک پسزمینه آبی برای پرترهاش گذاشت.
En cine, un buen fondo ayuda a dar profundidad a la escena.
در سینما، یک fondo خوب به دادن عمق به صحنه کمک میکند.
05
بطن, هسته
مثالها
En el fondo, la situación es más complicada de lo que parece.
در عمق، وضعیت پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد.
Lo entendí en el fondo de su mensaje.
من آن را در عمق پیامش فهمیدم.



























