جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
solo
01
فقط, تنها
مثالها
Solo quiero un poco de agua.
فقط من کمی آب میخواهم.
Ella solo estudia por las mañanas.
او فقط صبحها درس میخواند.
solo
01
تنها
مثالها
Está solo en la oficina.
او تنها در دفتر است.
Me quedé solo en casa esta noche.
من امشب در خانه تنها ماندم.
02
تنها
مثالها
Se siente solo desde que se mudó.
او از زمانی که نقل مکان کرده است احساس تنهایی میکند.
La anciana vive sola y se siente muy sola.
زن مسن تنها زندگی میکند و احساس بسیار تنهایی میکند.
03
خالص, بدون یخ
مثالها
El hombre pidió su whisky solo.
مرد ویسکی خود را خالص سفارش داد.
Prefiero el brandy solo para apreciar mejor su sabor.
من برندی را خالص ترجیح میدهم تا طعم آن را بهتر درک کنم.



























