جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El nivel
[gender: masculine]
01
تراز
مثالها
Usé un nivel para asegurar que la estantería quedara recta.
من از یک تراز استفاده کردم تا مطمئن شوم قفسه صاف است.
El carpintero revisó la mesa con su nivel.
نجار میز را با تراز خود بررسی کرد.
02
میزان, سطح
مثالها
Tiene un nivel alto de conocimientos en matemáticas.
او سطح بالایی از دانش در ریاضیات دارد.
El nivel de ruido en la ciudad es muy alto.
سطح سر و صدا در شهر بسیار بالا است.
03
مرحله
مثالها
El nivel final del juego es extremadamente difícil.
مرحله نهایی بازی بسیار دشوار است.
Pasé toda la tarde atascado en el tercer nivel.
من تمام بعدازظهر را در مرحله سوم گیر کرده بودم.



























