جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El imán
[gender: masculine]
01
آهنربا
مثالها
El imán atrae el hierro.
آهنربا آهن را جذب میکند.
Tengo un imán en la nevera.
من یک آهنربا روی یخچال دارم.
02
امام جماعت
مثالها
El imán habló en la mezquita.
امام در مسجد صحبت کرد.
El imán dirigió la oración.
امام نماز را رهبری کرد.



























