جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
improvisar
01
بداههگویی کردن, بداههنوازی کردن، فیالبداهه گفتن
مثالها
Tuvo que improvisar un discurso en la ceremonia.
او مجبور شد در مراسم یک سخنرانی بداهه بگوید.
No llevaba notas y decidió improvisar.
او یادداشتی نداشت و تصمیم گرفت بداههگویی کند.



























