جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La cuñada
[gender: feminine]
01
خواهرشوهر, خواهرزن، جاری، زنبرادر
مثالها
Mi cuñada viene a cenar esta noche.
خواهر شوهرم امشب برای شام میآید.
La cuñada de Carlos es muy simpática.
خواهرزن کارلوس بسیار خوشبرخورد است.



























