جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El primo
[gender: masculine]
01
پسرخاله, پسردایی، پسرعمو، پسرعمه
مثالها
Mi primo vive en otra ciudad.
پسرعموی من در شهر دیگری زندگی میکند.
El primo de Ana viene de visita.
پسرعموی آنا برای دیدار میآید.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
پسرخاله, پسردایی، پسرعمو، پسرعمه